امیدوارم موثر باشد

دوره رایگان درمان خیانت همسر

خیانت همسر

من‌ در دوراهی خیانت همسرم‌ موندم‌ دیدم و شنیدم‌که بامروی تلفنی صحبت میکنه گویا در گروهی تلگرامی بوده چندخانم که رعایت ادب رو نمیکردن بودن آنفالو میکنه مدیر گروه زنگ‌میزنه که اون‌خانمارو بیرون کردیم برگرد بنده شنیدم صدای مردی ۴۰ ال۴۵ ساله بود ایشان عنوان داره نه نهایت ۲۵ ساله هست همسر بنده ۵۱ ساله گفتم چرا شماره شمارو داره عنوان کرد در سن ۱۶ سالگی میخواست بره سربازی شماره همه مارو برای حفط گروه گرفت زمان تماس ۴مرتبه سوال کردم این مرد که بود پاسخ نداد اون آقا ۳بارتماس گرفت بستمش به فحش حرفی نمیزد قطع میکرد به فاصله ۱۰ دقیقه دوباره تماس میگرفت همسرم مدعیه هیچ ارتباطی وجود نداره ما۳۷ ساله ازدواج کردیم چیزی ازمن دیدی اما تناقضات در صحبتها مثله کرم در سرم هست سه تا تلگرام داره ۸خط گوشیشم رمز داره بهیچ عنوان نمیخواد من رمزشو بدونم گاهی توی تگلرامه تامن میرم‌صفحه رو عوص میکنه گاهی نه تمام رفتار مشکوکه من اگه ۱۰۰٪مطمئن بشم قطعا نفسشو میگیرم ازطرفی هیچوقت چیزی ازش تا این اخیر ندیدم الان یکساله از زناشویی خودداری میکنه اینارو کنار هم میذارم گیجم کرده نمیدونم فقط میدونم اگه واقعا کاری کنه بالاخره مچش باز میشه از طرفی بیرونم اصلا نمیره مگه باخودم نه اینکه من بگم کلا اخلاقش همینه علت نداشتن زناشویی میگه چرا لاغر شدی راست میگه من ۷۲ کیلو بودم الان ۶۲ کیلو هستم البته یه سکته قلبی داشتم دوتا رگام بسته هست دارو سنگین مصرف میکنم میگه هروقت وزنت مثله سابق شد بیا من مشکل ندارم باید مثله عکست بشی من خانم اون عکس من ۴۲ ساله بودم الان ۵۳ سالمه ۳۰ تو بانک‌کار کردم کار پراز استرس و سختی الان ۳ ساله بازنشست شدم تصورش براینه که من چیزی مصرف میکنم البته دروغ نمیگم‌ ۵ سال پیش گاهی گریزی میزدم ولی الان واقعا نه چون بخوامم باتوجه به وضعیت قلبم نمیتونم خلاصه آقای دکتر الان گیجم دو دلم سردر گمم ایم قضیه مدتیه مثله خوره بجونم افتاده مثله کرم تو سرمه ازطرفی میگم عروس و دامادو نوه داره ازطرفی رمزگذاری گوشی و بعضی رفتارها منو به شک میندازه ۲۰ روزه شب روز گریه میکنه که بمن تهمت زدی گفتم چراپرسیدم کیه جواب ندادی گفت چون اونقدر عصبی بودی چشمات خون میبارید قبول نمیکردی گفتم بذار آرم بشه توضیح میدم الانم از اون روز پسرم منزل ما ابدا نیومد حتی به مادرش زنگم نمیزنه شدید ناراحته ولی بامن تماس داره خلاصه من موندم و یک دنیا فکرو خیال این کل داستان من این زن از ۱۵ سالگی تا الان توی خونه من بوده من ۳سال بزرگترم تازه دوسال هم دوست دخترم بوده در دهه ۶۰ همه خانوادشم اطلاع داشتن چون گفتم واقعا میخوامش پای حرفمم ایستادم مادرش مخالف بود حتی تا پای فرار با من هم قسم شد نمیدونم گیجم فکرو خیال سیستم منو بهم زده دکتر چکار کنم

شوهرم بهم خیانت کرده خیلی دارم اذیت میشم دیگه دوست ندارم ببینمش زندگی حرام کرد برام

به نظر جالب میاد ولی من نتونستم ثبت نام کنم

راهکار های بعد خیانت دیدن

سلام ببخشید چرا بقیه قسمت ها نیست